مرموزترین روستای ایران

یک مطلب عجیب ولی واقعی  توی یکی از سایتها خوندم فکر کردم بد نباشه شما هم بخونین .

روستای ایستا واقع در شهرستان طالقان شاید مرموزترین روستای ایران باشد، روستایی در خاک البرز که مردمانش در زمان توقف کرده اند. به گزارش مهر  سکوت حکمفرماست و کسی کاری به کار کسی ندارد. در کوچه ها اثری از رد پای تکه آهنهایی که در شهر “خودرو” نامیده می شود نیست. مردمانی که چون تابلو نقاشی زندگی و آداب و رسوم گذشته را در عصر ارتباطات یدک می کشند.نه تنها شبها پای تلویزیون نمی نشینند که به شب نشینی هم اعتقادی ندارند.
عروسی و عزا ندارند و مراسمی چون جشن تولد، سالگرد ازدواج و… برای آنان معنا و مفهومی ندارد.مهمان‌نواز هستند به شرطی که احدی از زنان قصد ورود به روستای آنان را نداشته باشد. همانطور که تا کنون کسی از دنیای بیرون زنان آنان را ندیده است. متمول هستند و از طریق فروش زمینهای پدریشان در تبریز روزگار می گذرانند.شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران به حساب نمی آیند. هیچگونه خدمات دولتی را دریافت نمی کنند.

جایی که هرگونه امکانات دنیای جدید را نمی پذیرند
اینجا ایستا است؛ مرموزترین روستای ایران! جایی که هیچگونه امکانات دنیای جدید را نمی‌پذیرند و بدون آب لوله کشی، گاز، برق، درمانگاه، ماشین آلات، وسایل ارتباطی و … زندگی می کنند.
گروهی از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی، فقیه مشهور دوره مشروطه که با الهام از آرای تجددستیز او چنین زندگی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان داده‌اند. میرزا صادق مجتهد تبریزی از فقهایی بود که در هر دو حیطه نظر و عمل، بسیار بر طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاور‌هایش تاکید می‌کرد و تا پایان عمر بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا می‌داد. اهالی روستای ایستا واقع در شرق طالقان اوقات شرعی نماز را با شاخصه‌های خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رویت خویش تعیین می‌کنند، به رویای صادقانه معتقدند، آنان به شدت منتظر ظهور امام مهدی ‌(عج) هستند. فرزندان آن بعد از رسیدن به سن تکلیف مختارند که با آنان زندگی کنند یا به شهر تبریز بازگردند، هیچگونه فعالیت‌ سیاسی و اجتماعی نداشته و باورهای خود را تبلیغ نمی‌کنند.

نگران خودمم !

ادامه نوشته

متن آهنگ در حال پخش در وبلاگم

متن آهنگی که در وبلاگم در حال پخش هست رو میزارم برای دوستان گلم که از من خواسته بودن متن رو براشون بزارم . من که حفظ شدم می خونم و لذت می برم.


Ici, ici j’ai connu la nuit
J’ai reçu la pluie
Comme une délivrance
Parfois touché le silence
Ici j’ai appris l’oubli
Ici, ici, j’ai déjà aimé
Míme détesté
Au delà du bien
Aimé, au delà du mal
Ici, pouvoir tout recommencer
C’est comme si un ange soudain
Me retenait les mains
J’ai regagné enfin la lumière
La certitude d’ítre forte et debout
Comme un instant de paix
à travers les éclairs
Je suis du ciel
Du ciel et de la terre
Mais ici, ici j’ai vu la colère
Mes peines se défairent
Mes envies de batailles
Laissées aux chiens de paille
Ici, enfin tout ressemble à la vie

Refrain

Ici enfin s’envole ma vie
S’éloigne la pluie
C’était la nuit

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤


here I knew the night
I have re & program; u rain
As a licensing
Sometimes touched the silence
Here I learned forgotten
Here, here, I already liked
Also hated
Beyond the property
Aimé, beyond evil
Here, to start all over again
It is as if an angel suddenly
Holding me hands
I've finally returned light
The certainty to be strong and stand
As a moment of peace
through lightning
I am sky
Sky and Earth

But here, here I saw anger
My sentences are défairent
My wishlist of battles
Left to straw dogs


Refrain

Here finally takes flight my life
Away the rain
It was the night